اسم فارسی با حرف ن - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

نارنیا/narniya/

از تبار آتش


پسر

فارسی
ناروش/narvash/

نارگونه، مانند انار


دختر

فارسی
ناریسا/narisa/

چون آتش و انار


دختر

فارسی
ناریش/narish/

به رنگ انار


دختر

فارسی
نازآفرید/nāz āfarid/

نازآفرین، ( به مجاز ) معشوقی که ناز بسیار کند، ( = ناز آفرین )، آفریده ناز و زیبا


دختر

فارسی
نازانتا/nazanta/

عشوه گر، طناز


دختر

فارسی، آشوری
نازبانو/naz-bano/

بانوی زیبا و عشوه گر


دختر

فارسی
نازپناه/naz panah/

دختر نازداری که موجب پناه میشود


دختر

فارسی
نازتاب/nāz tāb/

نازتابنده، نام یکی از همسران بهرام گور، از نام های شاهنامه، ) نام یکی از چهار دختر آسیابان پیر که د ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازتیام/naztiyam/

دختری با چشمان زیبا


دختر

لری، فارسی
نازجهان/nāz (e) jahān/

نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، موجب نازش و مباهات جهان


دختر

فارسی

کهکشانی
نازدخت/nāz doxt/

ویژگی دختری که ناز دارد و رفتارش خوشایند و جذاب است، دختر لطیف، ( ناز، دخت = دختر )، دختر دارای کرش ...


دختر

فارسی
نازدلبر/naz-delbar/

معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
نازرخ/naz-rokh/

دارای روی زیبا و لطیف


دختر

فارسی
نازروی/nazroy/

دختر زیبا


دختر

فارسی
نازشید/nazshid/

ناز خورشید


دختر

فارسی
نازشیرین/nāz širin/

زیبارو و عزیزی که ناز دار و گرامی و نازنین است، ( به مجاز )، ویژگی دختری که زیبا، گرامی و عزیز است، ...


دختر

فارسی
نازفاطمه/nāz fāteme/

فاطمه ی ناز، فاطمه ی زیبا و قشنگ


دختر

فارسی، عربی
نازفر/nāz far/

نازِ شکوهمند، ( به مجاز ) زیباروی باشکوه


دختر

فارسی
نازگل/nazgol/

دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است


دختر

فارسی
نازگوهر/naz gohar/

دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی


دختر

فارسی
نازگیتی/nāz giti/

ناز جهان، نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، ( = ناز جهان )، موجب نازش و مباهات گیتی


دختر

فارسی

کهکشانی
نازلر/nazlor/

دختر نازلر


پسر

فارسی
نازمهری/nāz mehri/

نازمهر، ( به مجاز )  زیبا روی مهربان، زیبا چون خورشید، ( = نازمهر )


دختر

فارسی

کهکشانی
نازنوش/naz nush/

زیبا و شیرین


دختر

فارسی
نازنیا/nazniya/

نازدار خاندان


دختر

فارسی
نازنین بتول/n.-batul/

ترکیب دو اسم نازنین و بتول ( بسیار دوست داشتنی و پاکدامن )، از نام های مرکب، نازنین و بتول


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نازنین خدیجه/n.-khadije/

ترکیب دو اسم نازنین و خدیجه ( بسیار دوست داشتنی و خیر و برکت )، از نام های مرکب، نازنین و خدیجه


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نازوالا/nāz vālā/

دارای ناز و کرشمه شایسته و پسندیده، ( به مجاز ) بسیار جذاب و دلپذیر، مایه ی فخر و مباحات بسیار


دختر

فارسی
نازیاب/nazyab/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازیار/naz-yar/

یار زیبا


دختر

فارسی
نازیدخت/nāzi dokht/

دختر نازدار، دختر با ناز، ( به مجاز ) جذاب و دلپذیر، ( نازی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
نازینه/nazine/

منسوب به ناز


دختر

فارسی
نامبد/nāmbo(a)d/

صاحب نام، [ ( نام، بد/ bod، / یا/ bad، / ( پسوند محافظ یا مسئول ) ]، 


پسر

فارسی
نامین/nāmin/

نامی، مشهور، نامدار


پسر

فارسی
نانیا/naniya/

نفس نیاکان


دختر

فارسی
نانیسا/nanisa/

نام روستایی در نزدیکی مراغه


دختر

فارسی
ناهرین/nahrin/

نهرها


پسر

فارسی
ناهیرا/nahira/

روشنایی و نور، روشنایی، نور


دختر، پسر

فارسی، آشوری
ناوه

نام روستایی در نزدیکی خرم آباد


دختر

فارسی
ناکتا/nakta/

شیرین مثل گلابی، ناک ( در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین ) + تا


دختر

فارسی
نایریکا/nayrika/

برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نبرزین/nabarzin/

نام فرماندار گرگان در زمان داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
نثار احمد/n.-nesar/

ترکیب دو اسم نثار و احمد ( فدا کردن و بسیار ستوده تر )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نرجس زهرا/n.-zahrā/

ترکیب دو اسم نرجس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( معرب ـ عربی ) از نام های مرکب، نرجس و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی، گل
نرداگشسپ

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری از سپاهیان بهرام چوبین


پسر

فارسی
نرگس دخت/n.-dokht/

دختر نرگس، دختر مثل نرگس، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، ( نرگس، دخت = دختر )، د نرگس


دختر

فارسی

طبیعت، گل
نرگس زهرا/n.-zahrā/

ترکیب دو اسم نرگس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( فارسی ـ عربی ) از نام های مرکب، نرگس و زهرا


دختر

فارسی، عربی

گل، مذهبی و قرآنی
نرگسی/nargesi/

منسوب به نرگس، نوعی غذا، ( به مجاز ) عشوه به صورت زبان درآوردن معشوق در مقابل عاشق، نوعی پارچه ی لط ...


دختر

فارسی

گل
نستار/nastar/

از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نستهین/nastahin/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نستود/nastod/

از شخصیتهای شاهنامه، نستور، ‏ از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نسرین رخ/n.-rokh/

ویژگی آن که صورتش چون گل نسرین است، ( به مجاز ) زیبا روی و با طراوت، ( نسرین، رخ = چهره )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
نسرین مهر

زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید


دختر

فارسی
نگار افروز/n.-afruz/

ترکیب دو اسم نگار و افروز ( نقش رنگین و تابنده )، ( نگار، افروز= افروزنده )، افروزنده ی نقش و تصویر ...


دختر

فارسی
نگارا/negara/

بانوی زیبا، دختر خوش صورت، کنایه از محبوب است


دختر

فارسی
نگارزهرا/negar-zahra/

ترکیب دو اسم نگار و زهرا ( نقش رنگین و نیکو )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نگارزینب/negar-zeinab/

ترکیب دو اسم نگار و زینب ( نقش رنگین و نیکو )


دختر

فارسی، عربی
نگارشید/negarshid/

نقش و نگار درخشان


دختر

فارسی
نگارموژان/negar-mozhan/

ترکیب دو اسم نگار و موژان ( نقش رنگین و خمار و پر کرشمه )


دختر

فارسی
نگین چهره/n.-čehre/

دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( به مجاز ) ویژگی آن که چهره اش چون نگین، زیبا و قشنگ است، ...


دختر

فارسی
نگین دخت/n.-dokht/

دختری مانند نگین، ارزشمند، زیبا، درخشان، ( نگین، دخت = دختر )، دختری که چون نگین است، ( به مجاز ) ز ...


دختر

فارسی
نگین رخ/n.-rokh/

دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( = نگین چهره )، ( نگین چهره


دختر

فارسی
نلکا/na(e)lkā/

آلوی ترش و کوهی، ( = نلک ) ( در قدیم ) ( در گیاهی ) میوه ای از نوع گوجه، آلوچه ی کوهی


دختر

فارسی

طبیعت
نلین/nelin/

رنگین کمان


دختر

فارسی

طبیعت
نواآفرین

آفریننده نغمه و آواز


دختر

فارسی
نورآفرین

نور ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) آفریننده نور و روشنایی


دختر

فارسی، عربی
نوردخت/nor dokht/

دختر روشنایی


دختر

فارسی
نورسو/nurso/

روشنایی آب


دختر

ترکی، فارسی
نوش آسا/nuš āsā/

گوارا، شیرین همچون عسل، ( نوش = عسل، آسا ( پسوند شباهت ) )، همانند و شبیه عسل، ( به مجاز ) شیرین و ...


دختر

فارسی
نوش آفرید

آفریده بی مرگ، آفریده جاوید


دختر

فارسی
نوشناز/nushnaz/

دارای ناز و غمزه شیرین


دختر

فارسی
نوشید/no (w) šid/

نو درخشان، تازه درخشید، نودرخشید، از واژه ی ( اوستایی ) «nov، sit»، ( اَعلام ) نام مادر مانی= تازه ...


دختر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
نوشین دخت/n.-dokht/

دختر شیرین و دلپسند، ( نوشین، دخت = دختر )، دخترکی که ویژگی هایش دلپذیر و دلنشین است


دختر

فارسی
نونود/nonud/

فرزند تازه


پسر

فارسی
نویار/noyar/

یار تازه


پسر

فارسی
نوید حسین/n.-hoseyn/

ترکیب دو اسم نوید و حسین ( خبرخوش و نیکو )، از نام های مرکب، م نوید و حسین


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نویسا/nevisā/

نویسنده، باسواد، ( در قدیم ) قادر به نوشتن


دختر

فارسی
نوینا/novinā/

منسوب به نوین، تازه، جدید، ( نوین، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
نکویار/neko-yar/

معشوق خوب یار خوب


دختر

فارسی
نیاتور/niyator/

نیاطوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نیارا/niyara/

نور و روشنایی


دختر

فارسی
نیاراد/niya-rad/

از خاندان جوانمرد


پسر

فارسی
نیاسا/niyasa/

کسی که مانند نیاکان خود است، مرکب از نیا ( جد پدری یا مادری ) + سا ( پسوند تشابه )


پسر، دختر

فارسی
نیاطوس

نیاتور، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
نیسان/neysan/

نام ماه دومین ماه بهار، بارانی که در اردیبهشت می بارد، باران بهاری


پسر

فارسی، سریانی
نیسانا/nisana/

باران بهاری


دختر

فارسی
نیلاس/nilas/

عشق بی پایان


دختر

فارسی
نیلدا/nilda/

آفریده شده از زلالی


دختر

فارسی، سانسکریت
نیلسان/nil san/

همانند نیل


دختر

فارسی
نیلسو/nil so/

آب آبی رنگ و شفاف


دختر

فارسی
نیلما/nilma/

ماه آبی رنگ


دختر

فارسی، سانسکریت

کهکشانی
نیلماه/nilmah/

ماه آبی رنگ، ماه آسمان


دختر

فارسی، سانسکریت

کهکشانی
نیم تاج/nimtaj/

تاج کوچک آراسته به جواهر، نیم ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) تاج کوچک آراسته به جواهر


دختر

فارسی
نیوان/nivan/

پهلوان و دلیر و شجاع، نیواندخت، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی


دختر

فارسی
نیواندخت/nivan dokht/

نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی، نیوان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نیوتیش

نیوتش، با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت، ( هر سه حرف اول ساکن هستند، بر وزن دیو )


پسر

فارسی
نیوزار/nivzar/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن
نیوسا/niyosa/

مانند پهلوان


پسر

فارسی
نیووند/nivvand/

نام گیاهی است


دختر

فارسی

طبیعت



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی