سمساره

دانشنامه عمومی

سمساره (فیلم). سمساره ( به انگلیسی: Samsara ) فیلم مستند بدون گفتاری است که در سال ۲۰۱۱ به کارگردانی ران فریک و تهیه کنندگی مارک مگیدسون ساخته شد که در فیلم باراکا نیز با هم همکاری کرده بودند.
این فیلم در چهار سال و در بیش از ۲۵ کشور در فرمت ۷۰ میلی متری فیلمبرداری کرده و به فرمت دیجیتال تبدیل کردند. نخستین نمایش آن در سال ۲۰۱۱ در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو بود و در اوت ۲۰۱۲ نمایش محدودی داشت. نام آن از واژه سمساره گرفته شده که در آیین های هندو و بوداگرایی به چرخهٔ زندگی و مرگ و انتقال روح از جسم مرده به جسمی تازه و تکرار زایش و مرگ گفته می شود.
تارنمای رسمی آن چنین گفته است: «سمساره با گسترش زمینه ای که در باراکا ( ۱۹۹۲ ) و کرونوس ( ۱۹۸۵ ) آغاز شده شگفتی های این جهان را بررسی کرده و به ژرفای روح و تجربیات انسانی گام می نهد. سمساره نه یک مستند سنتی است و نه یک سفرنامه، بلکه مدیتیشنی بدون گفتار است. »[ ۳]
فرک و مگدیسون تلاش کرده اند تا از وجود دیدگاه سیاسی در کار خود بپرهیزند. فریک می گوید: «ما قطعات مختلف را داشتیم و با فکر سیاسی نبودن کار آنقدر از آنها حذف کردیم تا اندازه شد. ما این کار را تنها با تصاویر و بدون موسیقی کردیم. ما اجازه دادیم که تصویر جریان یابد و سپس آنها را به یکدیگر متصل کردیم. »[ ۴] نیویورک تایمز با بیان اینکه سمساره پیام خاصی ندارد نوشته است: «این فیلم همچون فیلم های بدون گفتار از تصاویر وسیعی است که امروزه جریان دارند، همچون فیلمهای کارگردان هایی چون میشائل گلاووگر ( مرگ کارگر، به همراه صحنه های معدن سولفور که در سمساره نیز از آن تصویربرداری شده است ) و نیکلاس گیرهالتر ( ابندلند ) که نقدهای جامعه شناسانه را در پی داشتند. »[ ۵]
از ابتدا تا انتهای فیلم، بیننده با تصاویر متضادی روبرو می شود: از طبیعت و دهکده ها تا کلان شهرهای پرجمعیت، از معابد کوهستانی و مساجد و کنیسه هایی با سقف های بلند تا آسمان خراش هایی با سقف های کوتاه، از آدم های آرام و ساکت قبیله ای و عشایری تا انسان های ماشینی و شتابان در متروهای شهری، از جوجه های ماشینی که زنده زنده به صف می شوند تا به مسلخ روانه شوند تا کارگران مونتاژ کار کارخانجات تولیدات غربی در کشورهای ارزان شرقی که هر یک معنایی عمیق در ژرفنای اندیشه را بیدار می سازد. چشم ها عنصری اساسی در سمساره هستند. از همان آغاز چشم های بیننده به سوی چشم های خیره رقصندگان بالی هدایت می شود و در پیکره های واحدی که با دست هایی رقصان همراه است تنها یک صورت است و دست هایی که با توازن و تعادلی منظم چشم هایی را بر روی دست های شان خالکوبی کرده اند و به شکلی نمادین جزء بودن انسان از کل را به تصویر می کشند. [ ۶]
عکس سمساره (فیلم)عکس سمساره (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

تناسخ
سَمساره
تجدید حیات
زادْمُرد
الف - تولد - زندگی - مرگ .
ب - مرگ - زندگی - تولد.
تصور و بینش و باور خاص و عام از دیر باز تاکنون براین تجربه حسی و شناخت تجربی بوده و می باشد که زندگی با تولد ( یا از لحظه بسته شدن نطفه ) آغاز میگردد و در لحظه مرگ پایان می یابد. اما غافل از این ادراک عقلانی در عمق شناخت تجربی ( و نه در ورای آن ) از این امکان حقیقی که یک نوع زندگی دیگر هم می تواند وجود داشته باشد که همیشه با مرگ آغار شود و با تولد به پایان برسد ( جل الخالق و به حق نادیدنی ها و ناشنودنی ها تاکنون ) . به عنوان مثال این حرکت کلی و راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد با مرگ جمعی کلیه موجودات مفید زنده و تک تک افراد انسانی آغار گردیده است و نه با تولد یا آفرینش اولیه آنها در سامان یا نظام احسان و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین که در طول سفر تکاملی بی پایان که خود از سفر های مقطعی نزولی و صعودی بیشمار با مراتب و درجات تکاملی بیشمار بین دو نظام احسان و اشرف متوالی طرحی گردیده و جاری شده است، همیشه اول و آخر خواهد بود. این سفر مقطعی در پایان یعنی در معاد با مرگ به پایان خواهد رسید و آنهم نه مرگ دسته جمعی بلکه در آخرین زندگی دنیوی قبل از به پایان رسیدن سفر، هرکدام از موجودات زنده از تولد و مرگ انفرادی برخوردار خواهند بود، درست مثل همین زندگی. اما پس از وقوع آخرین مه بانگ ( و نه برپائی قیامت کبرای دینی ) همان سامان یا نظم احسان و اشرف اولیه و مبدئی و ازلی و ابدی و کلیه موجودات اولیه درون آن دوباره از نو آفریده خواهند شد و آنهم به روش خلق الساعه یعنی برق آسا و یکباره و بطور همزمان و نه به روش تدریجی و نسل پس از نسل و اعصار بعد از اعصار. لذا در پایان سفر هیچ موجود زنده نباتی و حیوانی و هیچ فرد انسانی از قبر برانگیخته نخواهد گردید. هر فرد انسانی که به عظمت و قدرت و علم بیکران و بینهایت خداوند متعال اعتقاد و باور و ایمان داشته باشد می تواند بطور دلخواه و کاملا اختیاری و آزادانه و بدون اجبار به این بینش و باور علمی ایمان بیاورد. البته پذیرش این بینش برای انسان دینی و پیرو سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام بخصوص در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید بسیار مشکل خواهد بود و آنهم به این علت و دلیل ساده و بدیهی که فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل و سر و دل آنان در دام و تله دو داستان بنیادی و مشترک بطور رهائی ناپذیر گیر کرده است؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمد که مطمئنن و یقینن و بدون هیچگونه شک و تردیدی، دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.
...
[مشاهده متن کامل]

دو عبارت بالا بطور حقیقی و واقعی در بطن و بستر و بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون طبیعت و کیهان و در طول زمان و بیزمانی ( نوسان گر لحظه جاودانه حال ) و پشت سر هم و در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده و در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن در عمل رُخ می دهند و اتفاق می افتند و دو کلمه مرگ در عبارت اول و دوم یکی می باشند، اما کلمه تولد در عبارت اول و دوم یکی نمی باشند بلکه تولد در عبارت دوم ، تولد دوباره می باشد و فرق آن با تولد اول این خواهد بود که در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر واقعیت و طبیعت و کیهان نسبت به مرتبه و درجه تکاملی تولد قبلی رُخ می دهد و اتفاق می افتد. زندگی در عبارت دوم که با مرگ ( در این دو عبارت هردو مرگ یکی می باشند ) آغاز و با تولد دوم ( در لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم ) به پایان میرسد مثل زندگی دنیوی در عبارت اول ، واقعی و همراه با لذت ها و شادی ها و درد و رنج های نسبی و زود گذر نمی باشد بلکه حقیقی و در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن تر از روشنایی روز های دنیوی بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ خواهد بود که در طول آن کلیه آرزو های نیک هر فرد انسانی به تدریج و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش بطور کامل بر آورده خواهند گردید طوریکه کوچکترین ضرر و زیان و خسارتی به موجودات دیگر وارد نخواهد شد. طول زندگی در عبارت اول برای هر فرد انسانی ( و هر موجود مفید نباتی و حیوانی ) منحصر به فرد و مختلف ( با اختلافاتی در حد ثانیه و دقیقه و ساعت و روز و شب و هفته و ماه و سال ) می باشد، اما طول زندگی نوع دوم در عبارت دوم برای تک تک افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده زمینی بطور مطلق برابر خواهد بود نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر. و در طول این حرکت و راه و سفر بسیار طولانی همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی کیهان یعنی ۷ برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی. و آنهم نه یک یا صد و یا هزار و یک بار بلکه بطور رقیق به اندازه تعداد زندگی های دنیوی و تعداد مراتب و درجات مختلف تکاملی و فراوان بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس ( پس از وقوع اولین مه بانگ ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف ( آخرین زندگی دنیوی قبل از وقوع آخرین مه بانگ ) . این دو حد در طول سفر تکاملی بی پایان همیشه محصور و محدود خواهند بود بین دو حالت بهشت برین محتوای طبیعت و کیهان یا جهان. آتئیست ها هم می توانند مشروط بر اینکه بخواهند به این بینش و باور علمی روی بیاورند و دیگر بیشتر از این نقش عصا و چوب و چماق سرکوب در دست دینداران را بازی نکنند به بهانه مخالفت سر سختانه با آنها ، اما در باطن و پنهانی سگ زرد و برادر شغال آنان . و بدانند ( هم دین داران و خدا پرستان و هم آتئیست ها یا بی دینان و خدا ناباوران ) که سگ زرد و شغال دو موجود زنده اند و درست مثل انسان از حق زندگی کردن در طبیعت برخوردار اند، اما در زمینه تخریب محیط زیست و طبیعت در مقایسه و نسبت به انسان از هرگونه خطا و گناه پاک و منزه و مُبَرا می باشند.
در پایان گرچه باور و بینش علمی نیازی به فاتحه خوانی و برگزاری مجالس ترحیم و سوگواری و بطور دسته جمعی پشت سر میت بسوی قبرستان راه افتادن بهمراه سینه زنی و خاک بر سر ریختن و علم و کتل راه انداختن در سوگ عزیز از دست رفته که گویا باعجله دنیای فانی را ترک کرده و بسوی جهان باقی شتافته بوده باشد علا رغم اینکه جسد بی جانش در تابوت آرمیده و روی دوش چند نیکوکار در حال حمل شدن می باشد، با این وجود بیائید که از راه دور باهمدیگر در گورستان یا قبرستان تجمع نمائیم و بر سر گور یا قبر و یا مزار بینش ها و باورهای آئین ها و ادیان بخصوص سه دین توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام یک فاتحه درست و حسابی بخوانیم و یادِ باور و ایمان راسخ و تزلزل ناپذیر آنان به مبداء و معاد دینی ( نه علمی ) ؛ فرا رسیدن آخر زمان ؛ ظهور ماشیاخ و پیدایش مجدد ایسا و مهدی ؛ قیامت های انفرادی - صغرایی پس از مرگ های انفرادی بهمراه پاداش ها و عذاب و سزاهای موقتی در باغچه ها و گودال های بهشتی و جهنمی در عالم میانی تحت عنوان برزخ براساس اعمال نیک و بد دنیوی ؛ و در آخرت دو بار شنیدن صدای مهیب بوق شاخ گاوی یا به شکل خرطوم فیل یا صور و شیپور ایسرافیل یا سَرا فیل به معنای فیل ایسرا یا فیل خانگی و اهلی و سرانجام برپایی قیامت جمعی - کبرایی و الا آخر را به بایگانی تاریخ با هدف گرد و خاک خوردن بسپاریم و خیال خود و پیروان را راحت نمائیم.
تمثیل نخ و قرقره:
هر فرد انسانی ( و هر موجود مفید و زنده دیگر ) دارای نخ و قرقره خاص و ویژه خویش می باشد که یک جزء و یا یک تار و پود ناچیز از نخ و قرقره کیهانی می باشد و در طول و بستر آن باز می شود و هر قطعه ای که از آن باز می شود و به فعلیت می رسد ، مرتبه و درجه تکاملی آن قطعه در پست سر فنا و نیست می شود، اما خود آن قطعه نخ باز شده به عنوان خمیر مایه ساختاری در بطن نخ و قرقره طبیعت و کیهان باقی می ماند. قطعات کلی نخ کیهانی هم که هر بار با یک دور چرخش قرقره باز می شوند، فقط همان مرتبه و درجه تکاملی کلی را پشت سر بصورت فنا شده رها می کنند. این نخ های جزئی را می توان با دو رنگ مختلف انتخاب نمود طوریکه دو نوع قطعات ( یکی زندگی دنیوی و دیگری زندگی رویائی یا دو عبارت بالا هرکدام یک نوع قطعه ) به سهولت قابل تمیز از هم باشند.

واژه سانس کریت با حروف لاتین به شکل : samsara در اصل و ریشه به شکل زیر تلفظ می شده است : سَم سَرا و به زبان فارسی قدیمی و تمثیل به معنای سرا یا خانه زهر یا درد و رنج بوده است. این واژه اشاره به چرخه طبیعی تولد و مرگ داشته و دارد و نه گردش روان یا تناسخ که فقط یک نوع شرح و توضیح و توجیه و تبیین آن پدیده طبیعی می باشد . این پدیده طبیعی یعنی چرخه تولد و مرگ بر اساس بینش و باور بودا فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و میّسر و امکان پذیر می باشد و نه از راه گردش روان یا تناسخ. به زبان و روش علمی امروز در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان یا جهان در طول زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای کیهان یا جهان و آنهم نه فقط در محتوای این کیهان یا جهان بلکه در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر در طول راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد. البته مبداء و معاد علمی و نه دینی.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه سانسکریت در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل زیر بوده است : زان سِکری ت ؛ یعنی دانش رمزی یا محرمانه. و معانی نهفته در پشت سمبل یا نشان های گردونه مهر میترائیان و نشان کوچکتر روی آن به نام چلیپا و گردونه یا چرخه تولد و مرگ هندوان با نشان کوچکتر سواستیکا یا صلیب غلابی و یا شکسته روی آن و معنای نهفته در پشت خطوط دایره وار هفتگانه روی سطوح درونی و بیرونی جام جهان نمای میترائیان ( و نه پادشاهان پیشدادی و کیانی ) و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر رسم چیدن سفره هفت سین ایرانیان و معانی نهفته در پشت دو واژه باستانی - اوستایی؛ یکی" خویدوده" و دیگری " آژی ده اکه " و معنای نهفته در پشت نام بودا ( بود ده ) محتوای همان دانش رمزی می باشند و تا کنون توسط هیچ متفکر و اندیشمندی چه ایرانی و هندو و بودایی و چه بیگانه کشف نگردیده اند. غیر از این حقیر ناچیز و سبک تر از یک پر کاه و یکی از پرهای کبوتران آزادی و طوطیان شکر خا و آزادیخواه.

تولد ادواری
رجوع شود به تناسخ - اعتقاد هندویان به چرخه زندگی و مرگ و انتقال روح از جسم مرده به جسمی تازه از انسان تا حیوان و نبات و تکرار زایش - ریشه این تفکر از کارما می آید

بپرس