اسم دختر با حرف ه

فضیلت و برتری داشتن، نام همسر حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) و مادر حضرت اسماعیل ( ع )، به معنی «فرار»، ( ...

شادمان، خوشبخت، هانیه کنیه حضرت فاطمه ( س ) به معنی :کسی که تمامی وسایل آرامش و آسایش شوهر خود را ف ...

وجود، زندگی، جهان، دارایی، وجود در مقابل نیستی، زندگانی، ( به مجاز ) همه ی دارایی، مایملک، عالم وجو ...

دختر خورشید، heliade )، ) صورت تخفیف یافته ی هلیاد، به معنی دختر خورشید، ( اَعلام ) ( در اساطیر یون ...

ارمغان، پیشکش، موهبت خداوند، آنچه به مناسبتی یا به رسم یادگار به نشانه ی محبت به کسی داده می شود، ک ...

نام پرنده ای افسانه ای که او را به عنوان مرغ سعادت می شناسند، فرخنده، پرنده ای با جثه ای نسبتاً درش ...

هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درست، رسیدن به حق و حقیقت، راه راست، مسیر درست، ( به م ...

روشنایی، نور، هلن، ( اَعلام ) نام شهری در مرکز ایالت مونتانای آمریکا، ( = هلن )، فرانسه از یونانی ر ...

پناه، امید، نفس، فریاد، زنهار، دادخواهی، بینایی، خواهش

شگفت انگیز، عالی، فوق العاده، فتنه، آشوب، شورش، ( در قدیم ) هنگام، زمان، فصل

آشکار، نمایان، هویدا، توبه کننده، به حق بازگردنده

روشنایی و نور، ( اَعلام ) هلن دختر ژوپیتر خدای خدایان یونان یکی از وسوسه انگیزترین زنان میتولوژی [ا ...

حلقه نورانی و رنگی اطراف ماه یا خورشید، خرمن ماه، ( در نجوم ) حلقه ی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِ ...

مونس، هم صحبت، یار، ( به مجاز ) همنشین

نظیر، مانند، همسر، همدم، رفیق، آنچه یا آن که در صفتی با دیگری وجه اشتراک داشته یا کاملاً به او شبیه ...

ترکیب دو اسم هدیه و زهرا ( ارمغان و درخشنده روی )، از نام های مرکب، ا هدیه و زهرا

هانی، مسرور و شاد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به هانی، مؤنث هانی، مادر مهربان و دلسوز

راهنما، رهبر، هدایت کننده، ( مؤنث هادی )، هادی

پرنده ای شکاری کوچکتر از باز، نام پرنده ای است، باشه ( پرنده ای شکاری کوچکتر از باز )

شادمانی و خوشبختی

زن کمر باریک

دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد، ( هو = خوب، نیا )، ( در پهلوی ) ( = هونیاک ) به معنی خوب نیا، د ...

نام یکی از شخصیت های زن در داستان «خسرو و شیرین» نظامی، ( اَعلام ) نام یکی از ندیمه های شیرین در خس ...

آگاه، هوشیار، زرنگ، ( کردی )، مطلع

تشنه ی عشق، مجنون عشق، دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است و نمی داند ب ...

آرام، یواش، به آهستگی، آرامیواش

محرم اسرار، همدم، ویژگی هر یک از دو یا چند نفری که راز خود را به یکدیگر می گویند، همنشین، مونس

مانند هل، ( به مجاز ) خوش بو و معطر، ( هِل، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند هِل، بهسان هِل

منسوب به خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت ) )، نور خورشید ( نگارش کردی

دختر آتش، دختری با روی برافروخته، ( به مجاز ) زیبارو، کنایه از دختر زیبا روی

صدای کبوتر وحشی، بانگ کبوتر ( بخصوص کبوتر وحشی )، بانگ قمری

گوارا باد، نوش باد، به فتح ه

هلهلۀ تحسین و شادی، ( در سانسکریت ) سورا ( هورا ) یک قسم شربت است که در بند چهار آفرینگان گهنبار از ...

فرزند بسیار گرانمایه که همه ی هستی، زندگی و دارایی است، [هستی= وجود، زندگی، زندگانی، ( به مجاز ) هم ...

نرگس نو شکفته، نرگس شکفته، [دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف ( تصحیف شده یا خط ...

( به مجاز ) زیبارو و خوشبو

سرو صدا و جنجال، برانگیختن، دوستان، پیچش، ( به مجاز ) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی، سرو صدا و جنجا ...

زیبارو، [ ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به خورشید

ترکیب دو اسم هانیه و زهرا ( شادمان و درخشنده روی )، از نام های مرکب، هانیه و زهرا

صدای جریان شدید آب، ( اعلام ) نام روستایی در کردستان

دختر خوشبخت، ( هما، دخت = دختر )، دختر سعادتمند

جذاب و دل پسند، ( هو = خوب، ناز = کرشمه، غمزه )، ویژگی آن که دارای ناز و کرشمه خوب و نیک است

دادن چیزی به کسی بدون عوض، بخشش، دادن چیزی به کسی بدون دریافت چیزی در مقابل آن، عطا، عقدی که در آن ...

از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن، از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن، ...

همانند خورشید، ( = هورآسا )

مونث هاتف، آوازدهنده، ( مؤنث هاتف )

همدم، مونس، قرین، آن که در کنار دیگری راهی را طی می کند، ( به مجاز ) آن که با دیگران توافق و سازگار ...

راست، درست

خورشید، مهر، خور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی

آواز کبوتر، صدای رعد و برق، تکرار صدا در حنجره، بانگ کردن شتر، بانگ شتر

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد

گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد

آشیانه و خانه

نفس

گریه، فغان

صدای آبشار

جذاب ترین و مهربان ترین

مسرور و شاد

شادی بخش زندگی مادر

مسرور و شاد

ندای الهی که خبر از توفان و بدی هوا می دهد

نام یکی از فرشتگان الهی

به نرمی و لطافت ابر

همدم و یار زندگی

در یاد مانده

تابستان

شگفت ‏آور

فرشته بهشتی

هستی، وجود

خورشید و آفتاب

درخت مورد

زندگی جاویدان

قیام تودةمردم ( نگارش کردی

دختر زندگی و زندگانی، ( هستی = زندگی، زندگانی، دخت = دختر ) دختر زندگی و زندگانی

وزن شعر ( نگارش کردی

آرام گرفتن، آرام گرفتن ( نگارش کردی

رةآورد، هدیةسفر، خورجین ( نگارش کردی

رقصیدن، رقصیدن ( نگارش کردی

مادر خوشبو

محافظ، معنی اسم را در این قسمت بنویسید خیلی صبور

مانند خورشید، هل ( فارسی ) + نسا ( عربی ) زنان معطر

مانند خورشید

دختر خورشید

نور و روشنایی

خوش اقبال، خوشبخت و سعادتمند، ( هما، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل هما، شبیه به هما

دختر فرخنده و مبارک

اعضاء ( نگارش کردی

مانند انار زیبا، انار ( نگارش کردی

نفس

خوشبخت

ویژگی کسی که نصیحت، سفارش و توصیه های او خوب است، ( به مجاز ) پند و اندرزگوی خوب، ( هو = خوب، پند = ...

آتوسا، ( = آتوسا )

آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا