یاقوت ریز

لغت نامه دهخدا

یاقوت ریز. ( نف مرکب ) افشاننده و گستراننده یاقوت. ( ناظم الاطباء ). که یاقوت ریزد. || ( حامص مرکب ) در بیت زیر ظاهراً کنایه از پرتوافکنی و نورپاشی است :
دگر روز کاین ساقی صبح خیز
ز می کرد بر خاک یاقوت ریز.
نظامی.

فرهنگ فارسی

افشاننده و گستراننده یاقوت که یاقوت ریزد

پیشنهاد کاربران

بپرس