قبولاندن


معنی انگلیسی:
convince, enforce, impose, maneuver, manoeuvre, persuade, reconcile, urge

فرهنگ فارسی

قبولانیدن: واداربه قبول کردن، کسی رابه پذیرفتن امری یاچیزی وادارساختن
( مصدر ) مورد قبول قرار دادن قبول کردن کنانیدن .

فرهنگ معین

(قَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) = قبولانیدن : مورد قبول قرار دادن ، مورد پذیرش قرار دادن .

فرهنگ عمید

وادار به قبول کردن، کسی را به پذیرفتن امری یا چیزی وادار ساختن.

پیشنهاد کاربران

قَبولاندَن: ١. وادار به پذیرش / پذیرفتن کردن ٢. باوراندن، پذیرفتاریدن، پایبند کردن ٣. پذیرفته / پذیرفته - شده کردن، پذیرش - شده به شمار آوردن
باوراندن
work on

بپرس