سبعه

/sab~e/

لغت نامه دهخدا

( سبعة ) سبعة. [ س َ ع َ / س َ ب َ ع َ ] ( ع عدد، ص ، اِ ) هفت. ( ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56 ). عدد بین شش و هشت و آن برای معدود مذکر است بر خلاف قیاس. ( از اقرب الموارد ):سبعة رجال ؛ هفت مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- اقالیم سبعه ؛ هفت کشور. ( مؤلف ).
- حکمای سبعه ؛ از آن جمله اند: بیاس ، پیتاکوس ، کله اوبول ، میزون ، خیلن ، سلن . رجوع به سیر حکمت در اروپا ص 3 شود.
- وزن سبعة ؛ هفت مثقال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): اخذت منه مائة درهم وزن سبعة؛ مقصود این است که هر ده درهم آن هفت مثقال است. ( از اقرب الموارد ).

سبعة. [ س َ ع َ ] ( اِخ ) نام مردی است سرکش که او را پادشاهی گرفتار ساخته دست و پایش بریده بر دار کشیده ، و از این جاست که گویند: لاعذبنک عذاب سبعة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

سبعة. [ س ُ ب ُ ع َ / س َ ع َ ] ( ع اِ ) شیر ماده. ( منتهی الارب ).
- اخذه اخذ سبعة ؛ ( بالاضافه و قد تمنع حرفها ) یعنی گرفت آن راگرفتن شیر ماده. ( ناظم الاطباء ).

سبعة. [ س َ ع َ ] ( ع اِ ) درهم سبعة؛ درهمی که ده دانه از آن هفت مثقال بوده است. ( مفاتیح العلوم ).

سبعة. [ س َ ع َ ] ( اِخ ) از بطنهای ( تیره های ) هوارة ( قبیله ای از بربر ). ( از صبح الاعشی ج 1 ص 364 ).
سبعه. [ س َع َ ] ( اِخ ) ( بلوک... ) ناحیه وسیعی است از گرمسیرات فارس میانه جنوب و مغرب شیراز افتاده ، درازی آن ازقریه پدمی از ناحیه فرگ تا رضوان ناحیه فین سی ودو فرسنگ پهنای آن از قریه فارغان تا قریه رو در ناحیه فین شانزده فرسنگ محدود است از جانب مشرق ببلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان و از شمال بناحیه سیرجان کرمان و نواحی نیریز و از سمت مغرب ببلوک داراب و نواحی لارستان. بلوک سبعه در اصل هفت بلوک بود و هر یک را ضابطی علیحده و نام آنها بر این وجه است : بلوک طارم ، بلوک فارغان ، بلوک فین هفت بلوک گله گاه و در اواخر سلطنت نادرشاه و اوائل دولت کریم خان زند طاب ثراه نصیرخان لاری این 7 بلوک را تصاحب نمود و همه را سبعه گفتند و ضمیمه لارستان گردید سپس بلوک ایسین و تازیان را از سبعه جدا کرده ضمیمه نواحی بندرعباس کردند و در عوض بلوک فرگ را که ضابط و کلانتری علیحده داشت ضمیمه شش بلوک باقی مانده گشته همه راباز سبعه گفتند و هر بلوک را ناحیه شمردند و هوای پنج ناحیه از سبعه گرمتر از داراب است و نخلستانهای خوب و بساتین مرغوب دارد. آبش از چشمه و رودخانه است ،زراعت آن گندم ، جو، شلتوک ذرت ، پنبه ، کنجد، نخود، ماش و لوبیاست. ( فارسنامه ناصری ). و دو ناحیه خشن آباد و فارغان از سردسیر است. فارس است. هوای آن در تابستان در نهایت اعتدال در زمستان بسیار سرد و این دو بلوک که نزدیک بدامنه کوه است از گرمسیر شمرده میشود. نخلستانی فراوان دارد و معیشت اهالی آن از مویز وغنچه گل سرخ دیمی است که هرساله هزاران خروار از کوهستان بعمل آورده حمل هندوستان کنند. و برف زمستان این دو ناحیه تا اواخر تابستان بماند و بگرمسیرات نزدیک میرسانند و چشمه های گوارا در این دو ناحیه باشد و حکومت بلوک سبعه از اواخر سلطنت نادرشاهی تا سال 1264 هَ. ق. که از صد سال میگذرد با سلسله خوانین لاری بوده و بعد از خرابی کار آنها در هر چند سال با حاکمی است و ضابطنشین همه نواحی سبعه را قصبه فرگ قرار داده اند. نزدیک بششصد درب خانه از خشت خام و گل وچوب دارد. عمارتهای ملوکانه در این قصبه و باغهای پردرخت و پرعمارت و آبشارها و حوضها از بناهای خوانین لاری در خارج فرگ بوده چندین سال است از حلیه آبادی افتاده بلکه ویرانه گشته است و چون هر ناحیه از سبعه را در قدیم قصبه ای بوده و اکنون همه از توابع فرگ شمردند پس لازم آمد که قصبه فرگ را بشیراز نسبت دهیم پس دهات هر ناحیه را به قصبه آن گوئیم قصبه فرگ درمیانه جنوب و مشرق شیراز بمسافت 55 فرسنگ از شیرازدور افتاده است. ( فارسنامه ناصری گفتار 2 ص 217 ).

فرهنگ فارسی

هفت برای معدودمذکریامونث
هفت
بلوک ناحیه وسیعی است از گرمسیرات فارس میانه جنوب و مغرب شیراز

فرهنگ معین

(سَ عَ ) [ ع . سبعة ] (اِ. ) عدد هفت .

فرهنگ عمید

هفت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَبْعَةُ: هفت
معنی صَبَاحُ: صبح - بامداد
ریشه کلمه:
سبع (۲۸ بار)

مترادف ها

seven (اسم)
سبعه، هفت چیز

پیشنهاد کاربران

سبعه از نام هفت قاریان قرآن برداشت شده است که آنها بسیار معروف بوده و در سالهای 50 تا 190 هجری می زیسته اند. هنگامی که غازان خان مغول شاه این مملکت شد و طبق قولش مسلمان شدپس قران خوانی بر گـذار می کرد
...
[مشاهده متن کامل]
روزی تاج الدین عارف جوان شرکت نمود با صدای زیبایی قران خوان به از پایان غازان خان خود به سوی او رفت و از شوق صدا او . او را در آغوش گرفت و سپس به او گفت سر زمینی از من بخواه. پس تاج الدین سر زمین جنوب را خواست که سمت شرق لارستان شامل فسا . داراب. استهبان و قسمتی از بوشهر بوده تا جیرفت و به جنوب به سمت چابهار بود این سرزمین به تاج الدین داد و او نیز نام سبعه را بر آن گذاشت عاقبت تاج الذین سلطان دره سند شده توسط غازان خان . در زمان شاهان هرمز سکه به نام سبعه زده اند که چند سکه قبل از صفویه در کتابها نوشته شده است سر زمین سبعه یا دیگر نام آن سر زمین سادات می باشد اگر در طارم یا حتی در بشاگرد نگاه کنید مثلا زیارت سید نجم الدین در بشاگرد است او سلطانی بوده وبرای خبر رسانی به سمت برادر تاج الدین در دره سند می رفت که در بشاگرد فوت نموده است برای مثال در پاکستان فعلی شهر قلعه سیف الله است که بر گرفته از نام شاه سیف الله قتال می باشد که پدر بزرگ تاج الدین بوده . این قلعه به دستور تاج الدین در آن مکان ساخته شده است متاسفانه تاریخ درست نوشته نشده است مرز مملکت در هنگام غازان خان تا نزدیک بمبی بوده و سلطان بزرگ آنجا تاج الدین بوده است

سبعه . �[ س َع َ ] ( اِخ ) ( بلوک . . . ) ناحیه ٔ وسیعی است از گرمسیرات فارس میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز افتاده ، درازی آن ازقریه ٔ پدمی از ناحیه ٔ فرگ تا رضوان ناحیه ٔ فین سی ودو فرسنگ پهنای آن از قریه ٔ فارغان تا قریه ٔ رو در ناحیه ٔ فین شانزده فرسنگ محدود است با کلانتری رئیس غریب شاه بزرگ وپس از مرگش به دو فرزندش رئیس عبدلجلیل ورئیس عبدالکریم معتضدکیوانی رسید سپس ملوک طوایفی به رئیس عبدالکریم معتضد کیوانی میرسد واز ان سالخوهای ژاندارمری نقاط از جانب مشرق ببلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان و از شمال بناحیه ٔ سیرجان کرمان و نواحی نیریز و از سمت مغرب ببلوک داراب و نواحی لارستان . بلوک سبعه در اصل هفت بلوک بود و هر یک را ضابطی علیحده و نام آنها بر این وجه است : بلوک طارم ، بلوک فارغان ، بلوک فین هفت بلوک گله گاه و در اواخر سلطنت نادرشاه و اوائل دولت کریم خان زند طاب ثراه نصیرخان لاری این�7�بلوک را تصاحب نمود و همه را سبعه گفتند و ضمیمه ٔ لارستان گردید سپس بلوک ایسین و تازیان را از سبعه جدا کرده ضمیمه ٔ نواحی بندرعباس کردند و در عوض بلوک فرگ را که ضابط و کلانتری علیحده داشت ضمیمه ٔ شش بلوک باقی مانده گشته همه راباز سبعه گفتند و هر بلوک را ناحیه شمردند و هوای پنج ناحیه از سبعه گرمتر از داراب است و نخلستانهای خوب و بساتین مرغوب دارد. آبش از چشمه و رودخانه است ، زراعت آن گندم ، جو، شلتوک ذرت ، پنبه ، کنجد، نخود، ماش و لوبیاست . ( فارسنامه ٔ ناصری ) . و دو ناحیه خشن آباد و فارغان از سردسیر است . فارس است . هوای آن در تابستان در نهایت اعتدال در زمستان بسیار سرد و این دو بلوک که نزدیک بدامنه ٔ کوه است از گرمسیر شمرده میشود. نخلستانی فراوان دارد و معیشت اهالی آن از مویز وغنچه ٔ گل سرخ دیمی است که هرساله هزاران خروار از کوهستان بعمل آورده حمل هندوستان کنند. و برف زمستان این دو ناحیه تا اواخر تابستان بماند و بگرمسیرات نزدیک میرسانند و چشمه های گوارا در این دو ناحیه باشد و حکومت بلوک سبعه از اواخر سلطنت نادرشاهی تا سال1264�هَ . ق . که از صد سال میگذرد با سلسله ٔ خوانین لاری بوده و بعد از خرابی کار آنها در هر چند سال با حاکمی است و ضابطنشین همه ٔ نواحی سبعه را قصبه ٔ فرگ قرار داده اند. نزدیک بششصد درب خانه از خشت خام و گل وچوب دارد. عمارتهای ملوکانه در این قصبه و باغهای پردرخت و پرعمارت و آبشارها و حوضها از بناهای خوانین لاری در خارج فرگ بوده چندین سال است از حلیه ٔ آبادی افتاده بلکه ویرانه گشته است و چون هر ناحیه از سبعه را در قدیم قصبه ای بوده و اکنون همه از توابع فرگ شمردند پس لازم آمد که قصبه ٔ فرگ را بشیراز نسبت دهیم پس دهات هر ناحیه را به قصبه آن گوئیم قصبه ٔ فرگ درمیانه ٔ جنوب و مشرق شیراز بمسافت�55�فرسنگ از شیرازدور افتاده است . ( فارسنامه ٔ ناصری گفتار�2�ص�217 ) .
...
[مشاهده متن کامل]


هفت تایی
سبعه توسط ملک شمس الدین محمد تازیکو بوجود آمد و این سرزمین را به برادرش سید تاج الدین سلیمان هدیه داد و حتی در زمان شاه ابراهیم خان لاری باز به ان احترام گذاشته و این سرزمین سادات در دست این خانواده بود
...
[مشاهده متن کامل]
و هنگامی که نصیرخان لاری به آن دست یافت باز آن را به صاحبش داد و حتی محال را نیز به آنها داد و فرک را این سرزمین سبعه از تعداد هفت قاریان قرآن اسمش توسط ملک شمس الدین محمد تازیکو در دوران اتابکان کرفته و آخرین نسل باقی مانده از سادات سبعه سیف الله خان امیر پنجه لترستان بوده است این سرزمین سادات است که بیش از هفتصد سال پیش از سید تاج الدین سلیمان به نسل آخرش سیف الله خان امیر پنجه لارستان آخرین حکمران موروثی لارستان از عموزاده های نصیر خان لاری رسیده است . درود بر این سادات

بپرس