حنون

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

حنون. [ ح َ ] ( ع اِ ) باد که از وی آواز آید مانند حنین شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). باد بانگ کن. ( مهذب الاسماء ). باد سخت آوازکننده. || کمان بانگ آور. ( ناظم الاطباء ). || زن کودک دار که شوهر کند تا زوج بمهمات اولادش قیام نماید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) مهربان. ( اقرب الموارد ).

حنون. [ ح َن ْ نو ] ( ع اِ ) گل حنا یا شکوفه از هر درخت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

حنون. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حنین.جمادی الاولی و الاخره. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ج ِ حِنین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حنین شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مهربان با شفقت .

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (ص . ) مهربان ، باشفقت .

پیشنهاد کاربران

بپرس