حماد

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

حماد. [ ح َم ْ ما ] ( ع ص ) بسیار حمدکننده و ستاینده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

حماد. [ ح ُ ] ( ع اِ ) نهایت و غایت کوشش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): حمادک ان تفعل کذا و حماداک ان تفعل کذا. ج ، حمادیات. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

حماد. [ ح َم ْ ما ] ( اِخ ) نخستین مؤسس سلسله بنی حماد در الجزایر. وی از سال 398 تا 419 هَ. ق. حکومت کرد. رجوع به ترجمه تاریخ سلاطین اسلام لین پول شود.

حماد. [ ح َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. آب آن از چاه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه سادات هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

حماد. [ ح َم ْ ما ] ( اِخ ) ابن ابی حنیفه نعمان ثابت ، مکنی به ابی اسحاق. وی بر مذهب پدر میرفت و در خیر و صلاح پایه رفیع داشت. چون ابوحنیفه درگذشت و دایع بسیار از زر و سیم و جز آن نزد وی بود که خداوندان آن غائب بودند و از آنجمله اموال یتیمانی چند بودی ، حماد آن مالها نزد قاضی برد تا بدو بسپارد، قاضی گفت : این اموال نپذیرم و از دست تو بیرون نکنم چه تو درخور حفاظت آن باشی. حماد گفت : حالی آنرا بسنج و قبض کن تا ذمه ابوحنیفه بری گردد، آنگاه هر چه خواهی کن. قاضی بپذیرفت و روزی چند بگذشت تا آن مال ها بسنجیدند. چون کار سنجش پایان یافت ، حماد ناپدید گشت و خود آشکار نکرد تا قاضی آن اموال بدیگری سپرد. پسر وی اسماعیل قاضی بصره بود تا آنگاه که یحیی بن اکثم متولی قضاء بصره گردید و وی معزول گشت. و در کتاب اخبار ابوحنیفه دیدم چون یحیی بن اکثم به بصره آمد اسماعیل آهنگ سفر کرد. قاضی وی را مشایعت نمود و مردمان او را دعا میکردند و میگفتند از اموال ما و خون های ما عفو نمودی. اسماعیل گفت : و از پسران شما نیزو بدین سخن به یحیی بن اکثم کنایه میزد چه وی متهم بود که با امردان محبت میورزد. اسماعیل گوید: ما را همسایه ای بود آسیابان بر مذهب روافض که دو استر داشت یکی را عمر نام نهاده بود و دیگری را ابوبکر شبی یکی از استرها لگدی بوی زد و وی بدان لگد بمرد. چون جدم ابو حنیفه با خبر گشت ، گفت بنگرید که من گمان دارم آن استر را که عمر نام نهاده وی را کشته باشد چون تفحص کردند چنان بود که وی گفته بود. وفات حماد در ذوالقعده سال 176 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( صفةالصفوة ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بسیارحمدکننده، ستایش کننده
ابن ولید الکلاعی مکنی به ابی یونس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حماد (ابهام زدایی). حماد ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حماد (غلام امام حسین)، غلام امام حسین (علیه السلام) و از شهدای کربلا• حماد بن اسامه کوفی، حَمّاد بن اُسامَة، بن زید قُرَشی، محدّث و حافظ کوفی در قرن دوم• حماد بن اسحاق جهضمی، جَهْضَمی ، حَمّاد بن اسحاق ، نیز مشهور به اَزْدی ، کنیه اش ابواسماعیل ، محدّث ، فقیه و قاضی مالکی قرن سوم • حماد بن أنس، از اصحاب امام حسین (علیه السلام) و از شهدای کربلا• حماد بن حماد خزاعی، از اصحاب امام حسین (علیه السلام) و از شهدای کربلا• حماد بن زید ازدی، حَمّاد بن زید بن درهم اَزْدی، مشهور به اَزرَق، محدّث و فقیه قرن دوم• حماد بن سلمة بن دینار، حَمّاد بن سَلَمة بن دینار، مفتی ، محدّث ، لغوی و نحوی بصری قرن دوم• حماد بن عثمان ناب، حمّاد بن عثمان، محدّث و فقیه شیعه در قرن دوم• حماد بن عیسی جهنی، حَمّاد بن عیسی جُهَنی، کنیه اش ابومحمد، راوی و فقیه شیعی قرن دوم• حماد بن هبة الله فضیلی حرانی، حرّانی، حمّاد بن هبة اللّه بن حمّاد فضیلی، کنیه اش ابوالثنا محدّث و مورخ قرن ششم• حماد راوی، حَمّاد راویه، راوی اشعار کهن عرب و شاعر معروف ایرانی تبارِ عرب در قرن اول و دوم هجری• حماد عجرد، حَمّاد عَجْرَد، شاعر زندیق مشهور دوره عباسی
...

[ویکی فقه] حماد (غلام امام حسین). ملا حسین کاشفی می نویسد که: حمّاد و پنج تن دیگر در روز عاشورا به کمک محمد بن مقداد و عبدالله بن ابودجانه رفتند، تا آنها را از دست دشمن نجات بدهند، اما بر اثر حملات گسترده و ضربات متوالی دشمن هر هشت تن به شهادت نایل گشتند.
۱. ↑ واعظ کاشفی، روضة الشهداء، ج۱، ص۳۱۱.
منبع
جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ج۱، ص۱۵۴.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس