pessimistic

/ˌpesəˈmɪstɪk//ˌpesɪˈmɪstɪk/

معنی: بدبین، وابسته به بدبینی
معانی دیگر: بدبینانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pessimistically (adv.)
(1) تعریف: tending to expect unfavorable outcomes.
متضاد: optimistic, positive, sunny, upbeat

- In general, I'm pessimistic and don't see things changing for the better.
[ترجمه گوگل] به طور کلی، من بدبین هستم و نمی بینم اوضاع به سمت بهتر شدن تغییر کند
[ترجمه ترگمان] به طور کلی، من بدبین نیستم و چیزها را برای بهتر شدن نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her husband feels confident that she'll get the promotion, but she remains pessimistic.
[ترجمه گوگل] شوهرش مطمئن است که ترفیع کسب خواهد کرد، اما او همچنان بدبین است
[ترجمه ترگمان] شوهرش احساس اطمینان می کند که ترفیع را به دست خواهد آورد، اما او بدبین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, concerning, or displaying pessimism.
متضاد: optimistic
مشابه: negative

- They have a pessimistic outlook on the future.
[ترجمه گوگل] آنها نگاه بدبینانه ای به آینده دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها نسبت به آینده بدبین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is pessimistic about the future
او نسبت به آینده بدبین است.

2. Not everyone is so pessimistic about the future.
[ترجمه گوگل]همه به آینده بدبین نیستند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها نسبت به آینده بدبین نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government has issued a pessimistic economic forecast.
[ترجمه گوگل]دولت پیش بینی اقتصادی بدبینانه ای منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت یک پیش بینی اقتصادی بدبینانه صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They appeared surprisingly pessimistic about their chances of winning.
[ترجمه گوگل]آنها به طرز شگفت آوری نسبت به شانس خود برای برنده شدن بدبین بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طرز شگفت آوری درباره شانس برنده شدن خود بدبین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He remains deeply pessimistic about the peace process.
[ترجمه گوگل]او عمیقاً نسبت به روند صلح بدبین است
[ترجمه ترگمان]او عمیقا در مورد روند صلح بدبین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the pessimistic sales forecasts, production was halved.
[ترجمه گوگل]پس از پیش بینی های بدبینانه فروش، تولید به نصف کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]بعد از پیش بینی های بدبینانه فروش، تولید به نصف کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These figures look quite pessimistic.
[ترجمه گوگل]این ارقام کاملاً بدبینانه به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]این ارقام کاملا بدبین به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think you're being far too pessimistic.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما خیلی بدبین هستید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تو خیلی بدبین هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hardy has often been criticised for an excessively pessimistic view of life.
[ترجمه گوگل]هاردی اغلب به دلیل نگاه بیش از حد بدبینانه به زندگی مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]هاردی اغلب به خاطر دیدگاه بدبینانه از زندگی مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am deeply pessimistic about the future.
[ترجمه گوگل]من عمیقا به آینده بدبین هستم
[ترجمه ترگمان]من در مورد آینده عمیقا بدبین هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The article struck a pessimistic note; it suggested there would be no improvement.
[ترجمه گوگل]مقاله یادداشت بدبینانه ای داشت این پیشنهاد کرد که هیچ بهبودی وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک نکته بدبینانه به بار آورد؛ پیشنهاد کرد که هیچ پیشرفتی صورت نگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no reason to be pessimistic about the future.
[ترجمه گوگل]دلیلی برای بدبین بودن به آینده وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای بدبینی در مورد آینده وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tone of the meeting was very pessimistic.
[ترجمه گوگل]لحن جلسه بسیار بدبینانه بود
[ترجمه ترگمان]لحن این جلسه بسیار بدبینانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's no need to be unduly pessimistic about the situation.
[ترجمه گوگل]نیازی به بدبین بودن بی مورد در مورد وضعیت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که بی جهت نسبت به وضعیت بدبین باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mood of the meeting was distinctly pessimistic.
[ترجمه گوگل]حال و هوای جلسه کاملاً بدبینانه بود
[ترجمه ترگمان]حال و هوای این دیدار کاملا بدبینانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدبین (صفت)
pessimistic

وابسته به بدبینی (صفت)
pessimistic

تخصصی

[حسابداری] بدبینانه
[صنعت] بدبینانه
[ریاضیات] بدبینانه، بدبینی

انگلیسی به انگلیسی

• seeing only the bad side, tending to expect the worst
someone who is pessimistic thinks that bad things are going to happen, or that progress will be slow.

پیشنهاد کاربران

کسه که فکر میکنه اتفاقات بد اتفاق میفتد، بدبین، منفی نگر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pessimism / pessimist
✅️ صفت ( adjective ) : pessimistic
✅️ قید ( adverb ) : pessimistically
مشکوک - منفی باف
Paranoid هم همین معنا رو میده
وoptimistic یعنی خوش بین
صفت:
pessimistic متضاد optimistic
pessimistic
tending to see the worst aspect of things or believe that the worst will happen. به دنبال بدترین جنبه ای از چیزها هستند یا بر این باورند که بدترین اتفاق خواهد افتاد.
...
[مشاهده متن کامل]

"he was pessimistic about the prospects""او در مورد چشم انداز بدبین بود"
صفت:optimistic
hopeful and confident about the future. امیدوار و مطمئن در مورد آینده.
"the optimistic mood of the Sixties""روحیه خوش بینانه دهه شصت"

بدبین

بپرس