ownership

/ˈoʊnərˌʃɪp//ˈəʊnəʃɪp/

معنی: مالکیت، دارندگی
معانی دیگر: دارا بودن، کدیوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or fact of being an owner.
مشابه: possession

- Boat ownership can be both a pleasure and a large responsibility.
[ترجمه گوگل] مالکیت قایق می تواند هم لذت و هم مسئولیت بزرگی باشد
[ترجمه ترگمان] مالکیت قایق می تواند هم مایه خوشحالی و هم یک مسئولیت بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the legal right to possess a thing.
مشابه: possession, title

- The neighbors are disputing the ownership of a strip of land between their properties.
[ترجمه گوگل] همسایه ها در مورد مالکیت یک نوار زمین بین املاک خود اختلاف دارند
[ترجمه ترگمان] همسایگان در مورد مالکیت یک تکه زمین بین اموال خود بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. absolute ownership
مالکیت مطلق

2. joint ownership
مالکیت مشترک

3. land ownership
مالکیت زمین

4. private ownership of land
مالکیت خصوصی زمین

5. state ownership of the means of production
مالکیت دولتی وسایل تولید

6. their ownership is several and not joint
مالکیت آنها مجزاست نه مشترک.

7. documents evidencing stock ownership
مدارکی که مالکیت سهام را نشان می دهد

8. after his death the ownership will vest in his son
پس از فوت او مالکیت به پسرش خواهد رسید.

9. the new measure restricts handgun ownership
مصوبه ی جدید داشتن هفت تیر را محدود می کند.

10. do you have any claims concerning the ownership of this jewel?
آیا ادعایی نسبت به مالکیت این جواهر دارید؟

11. Ownership of the land is currently being disputed.
[ترجمه گوگل]مالکیت زمین در حال حاضر مورد اختلاف است
[ترجمه ترگمان]مالکیت زمین در حال حاضر مورد اختلاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A brand was a mark of ownership burned into the hide of an animal with a hot iron.
[ترجمه گوگل]یک برند نشانی از مالکیت بود که در پوست حیوانی با آهن داغ سوزانده شده بود
[ترجمه ترگمان]علامت تجاری نشانه ای از مالکیت یک حیوان با آهن داغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In rural areas, the corollary of increased car ownership has been a rapid decline in the provision of public transport.
[ترجمه گوگل]در مناطق روستایی، نتیجه افزایش مالکیت خودرو کاهش سریع در تامین حمل و نقل عمومی بوده است
[ترجمه ترگمان]در مناطق روستایی، استنباط مالکیت افزایش مالکیت خودرو، کاهش سریعی در تامین حمل و نقل عمومی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He claimed ownership of the house.
[ترجمه گوگل]او ادعای مالکیت خانه را داشت
[ترجمه ترگمان]او مدعی مالکیت این خانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His claim to ownership is invalid.
[ترجمه گوگل]ادعای مالکیت او باطل است
[ترجمه ترگمان]ادعایش مبنی بر مالکیت نامعتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The financing of home ownership will continue through the 1990s and beyond.
[ترجمه گوگل]تامین مالی مالکیت خانه تا دهه 1990 و پس از آن ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]تامین مالی مالکیت خانه از دهه ۱۹۹۰ و فراتر از آن ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مالکیت (اسم)
acquisition, ownership, possession, proprietorship

دارندگی (اسم)
ownership

تخصصی

[حسابداری] مالکیت
[عمران و معماری] تملک - مالکیت
[حقوق] مالکیت

انگلیسی به انگلیسی

• position of an owner; legal right of possession
ownership is the state of owning something.

پیشنهاد کاربران

تصاحب
the fact of possessing sth, usually sth big and valuable
دوره ی مالکیت چیزی. . . وقتی ship اضافه میشه اخر چیزی بیانگر مدت زمان کلمه قبل خودش هست
مالکیت دارا بودن
مالکیت
در حسابداری به معنای مالکیت
ownership structure :ساختار مالکیت
مالک - صاحب
مالکانه

بپرس