mainly

/ˈmeɪnli//ˈmeɪnli/

عمدتا، اصلا، علی الخصوص، بیشتر، اساسا، در اصل، بطور عمده

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: for the most part; chiefly; principally.
مشابه: chiefly, for the most part, generally, in the main, largely, mostly, overall, practically, primarily, principally

جمله های نمونه

1. he is mainly interested in money
بیشتر علاقه ی او به پول است.

2. he wrote mainly in his own native speech
او بیشتر به زبان بومی خودش می نوشت.

3. they teach history mainly to magnify their own country
تاریخ را بیشتر برای این درس می دهند که کشور خود را بزرگ کنند.

4. this town subsists mainly on exports
وجود این شهر بستگی زیاد به صادرات دارد.

5. i am writing this dictionary mainly for love
من این فرهنگ را بیشتر از روی عشق می نویسم (تا پول).

6. The fabrics were mainly in rich autumn tints, reds and oranges.
[ترجمه گوگل]پارچه ها عمدتاً در رنگ های پاییزی غنی، قرمز و نارنجی بودند
[ترجمه ترگمان]پارچه به طور عمده در رنگ های سرخ پاییزی، سرخ و نارنجی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We import raw materials and energy and export mainly in-dustrial products.
[ترجمه گوگل]ما مواد خام و انرژی را وارد می کنیم و عمدتاً محصولات صنعتی صادر می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما مواد خام و انرژی و صادرات عمده را به محصولات dustrial وارد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rise in crime is mainly due to social and economic factors.
[ترجمه گوگل]افزایش جرایم عمدتاً ناشی از عوامل اجتماعی و اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]افزایش جرم عمدتا به دلیل عوامل اجتماعی و اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The group is mainly black, mainly working-class.
[ترجمه گوگل]این گروه عمدتاً سیاهپوست و عمدتاً طبقه کارگر هستند
[ترجمه ترگمان]این گروه عمدتا سیاه و عمدتا طبقه کارگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Winds are mainly light and variable.
[ترجمه گوگل]بادها عمدتاً ملایم و متغیر هستند
[ترجمه ترگمان]بادها به طور عمده نور و متغیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This farm grows mainly flowers and vegetables.
[ترجمه گوگل]در این مزرعه عمدتاً گل و سبزیجات پرورش می یابد
[ترجمه ترگمان]این مزرعه عمدتا گل ها و سبزیجات رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We raise turkeys mainly for the Christmas market.
[ترجمه گوگل]ما بوقلمون ها را عمدتاً برای بازار کریسمس پرورش می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما بوقلمون را بیشتر برای بازار کریسمس بزرگ می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has a microwave, but uses it mainly for defrosting bread.
[ترجمه گوگل]او مایکروویو دارد، اما عمدتاً از آن برای یخ زدایی نان استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او یک مایکروویو دارد، اما عمدتا برای نان defrosting استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They sell a few pot plants, but they mainly sell cut flowers.
[ترجمه گوگل]آنها چند گیاه گلدانی می فروشند، اما عمدتاً گل های شاخه بریده می فروشند
[ترجمه ترگمان]آن ها چند گیاه کوزه را می فروشند، اما به طور عمده گل ها را می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This side of the island is populated mainly by fishermen.
[ترجمه گوگل]این سمت از جزیره عمدتاً توسط ماهیگیران پر جمعیت است
[ترجمه ترگمان]این قسمت جزیره عمدتا توسط ماهیگیران اشغال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] اساسا"
[ریاضیات] اصلی، اساسا

انگلیسی به انگلیسی

• principally, chiefly
you use mainly to say that a statement is true in most cases or to a large extent.

پیشنهاد کاربران

Mostly
عمدتاً
مثال: She mainly eats vegetarian food.
او عمدتاً غذاهای گیاهی می خورد.
عمدتا. اساسا. بیشتر. اکثرا. در اصل. بطور کلی. کلا. بطور عمده.
بیشتر از هر چیز
همواره
predominantly
اغلب
substantially
در اصل
largely
اکثرا
اغلب، عمدتا
به ویژه، عمدتا، مخصوصا، بیشتر
به ویژه
فراگیر
برای اشاره به قسمت اصلی یا علت چیزی، دلیل اصلی چیزی و . . .
غالبا در انتهای مکالمات استفاده می شود.
در جملات معمولی در وسط جملات دیده می شود.
خیلی کم در اوایل جملات دیده می شود. مترادف : primarily
بیشتر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس