ترافع

لغت نامه دهخدا

ترافع. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) بهم چیزی برداشتن. ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( المنجد ). بلند کردن چیزی را بواسطه اتفاق در جهد و کوشش دو نفر. ( ناظم الاطباء ). || با هم عرض کردن چیزی را پیش حاکم. ( آنندراج ). رجوع مدعی و مدعی علیه به قاضی مَرْضی الطرفین. ( از ناظم الاطباء ). قصه برداشتن خصمین بداور. ( المنجد ). ترافعا الی الحاکم ؛ تحاکما. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر )با هم بداور شدنبا هم مرافعه پیش قاضی بردن . جمع : ترافعات .

فرهنگ معین

(تَ فُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با هم به پیش قاضی رفتن .

فرهنگ عمید

با هم مرافعه پیش قاضی بردن.

پیشنهاد کاربران

دعوای دونفر پیش حاکم برای پیروز شدن
در موضوع تحقیقات مقدماتی در جرایم قابل گذشت و غیرقابل گذشت، اصل بر غیرعلنی بودن و انفرادی ( غیرترافعی ) بودن تحقیق از شاکی و متهم است.
پس ترافعی یعنی مباحثه متهم و شاکی ( دونفره ) وغیرترافعی یعنی انفرادی و ( تک نفره ) بودن.

بپرس