تراغ

لغت نامه دهخدا

تراغ. [ ت َ ] ( اِ صوت ) تراق. آواز بلندی که از شکستن یا شکافتن یا افتادن یا بهم زدن دو چیز سخت برآید. مجازاً، صدای رعد و امثال آنها. مثل : صدای تراغ از صحن شنیدم و از اطاق بیرون رفته دیدم کوزه از دریچه افتاده و شکسته است. این لفظ در قدیم تراک بوده و در تکلم حال مبدل به تراغ شده ، چون زبان علمی ایرانیان بعد از اسلام تا چند سال قبل عربی بوده بسیاری از الفاظفارسی را با حروف عربی مینوشتند ازجمله این لفظ را هم «طراق » مینوشتند و تراق هم با قاف آخر، لیکن این لفظ عربی نیست باید تراغ نوشته شود. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

تراق آواز بلندی که از شکستن یا شکافتن یا افتادن یا بهم زدن دو چیز سخت بر آید و مجازا صدای رعد و امثال آنها مثال : صدای تراغ از صحن شنیدم و از اطاق بیرون رفته دیدم کوزه از دریچه افتاده و شکسته است این لفظ در قدیم تراک بوده و در تکلم حال مبدل به تراغ شده چون زبان علمی ایرانیان بعد از اسلام تا چند سال قبل عربی بوده بسیاری از الفاظ فارسی را با حروف عربی مینوشتند از جمله این لفظ را هم ( طراق ) مینوشتند و تراق هم با قاف آخر لیکن این لفظ عربی نیست باید تراغ نوشته شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس