cicatrize

/ˈsɪkəˌtraɪz//ˈsɪkətraɪz/

معنی: جای زخم باقی گذاردن
معانی دیگر: (پزشکی و گیاه شناسی) با تولید بافت پوستخدشی scar tissue التیام یافتن (در مورد زخم)، گوشت نو بالا اوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cicatrizes, cicatrizing, cicatrized
• : تعریف: to cause to heal by forming a cicatrix or scar.

- Her system could not cicatrize the wound.
[ترجمه گوگل] سیستم او نمی توانست زخم را سیکت کند
[ترجمه ترگمان] سیستم او نمی توانست زخم را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: cicatrizant (adj.), cicatrization (n.)
• : تعریف: to heal by forming a cicatrix or scar.

- The wound cicatrized rapidly.
[ترجمه گوگل] زخم به سرعت سیکاتر شد
[ترجمه ترگمان] زخم به سرعت کنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جای زخم باقی گذاردن (فعل)
cicatrize

انگلیسی به انگلیسی

• form a scar, heal and cause a scar (also cicatrise)

پیشنهاد کاربران

بپرس